سالها و عزادار حسین علیه السلام بودم . 
در بین جمعیت حسین چی اتفاقاتی افتاد و چیز هایی دیدم که پس از آن دیگر به مسجدی نرفتم . . . 
ریا کاری و و رویی خصلتی است که من را از از این جمع بدور کرد . 
در مجلسی - دیدم که رییس آن مجلس یا سر دسته آن مجلس در حضور استاندار - چنان ناله هایی میزد که هیچ گاه از او ندیده بود . . . 
تملق های پی در پی در میان روضه و خواندن زیارت عاشورا بود که به سمت استاندار روانه میشد . 
و این آخرین مجلسی بود که در آن حضور داشتم . . . 
بعد ان هر جا رفتم - اول به پایش دور و بر پرداختم - و چه سخت است ببینی فردی بخاطر توجه دیگران نماز میخواند با صدای بلند . . . 
یادش بخیر - در امامزاده نشسته بودیم - در جریان ضبط مستندی بنام داد و بیداد . 
فردی وارد شد که به زمین خواری مشهور است - 
مجلس ، مجلس عزای مولای آزادگان - جمعیت پر . 
این فرد در نار ما جایی پیدا کرد و در آن ازدحام جمعیت که همه چهار زانو بودند - ایشان با صدای بلند تکبیری گفت که همه نگاهش کردند و به نماز ایستاد . 
این نماز خواند در ساعت 10 شب (پدر فصل پاییز) بقدری برایم چندش آور بود که به فیلمبردار اشاره کردم دوربین را روشن کرده و از وی و نمازش فیلم بگیرد . . . و  چه جالب که نماز چهار رکعتی 5 رکعت شد 
و تمام هواس او به هر جایی بود جز نماز . 
این بود که دیدم امامزاده هم جای من نیست . . . 
تنها ماندم 
. تنهای تنها . . . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Steven پمپ شناور مطالب علمی جنسی از نور مرا می خواند Annie وبلاگی برای همه سقف کاذب پاسیو,سقف کاذب حیاط خلوت,پوشش سقف حبابی مسجد صاحب الزمان Kevin